صبحی که با تپش عشقمان آغاز میشود ...
آسمان، زمین را چشمک میزند ...
ابر، لبهای باران را میبوسد ...
و شبنم روی لطیفترین گل جنگل ...
به خواب میرود ...
نمیشود حال خوب شهر را کتمان کرد ...
وقتی تو هستی، من هستم ...
و حرفهایت قلبم را در آغوش میکشد ...
و حرفهایم چشمانت را نوازش میدهد ...
عزیزم ...
من به صبحی که با تو آغاز میشود ...
ایمان دارم ...
معجزهی پاییزی ......برچسب : نویسنده : akharinvasiat بازدید : 356 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 11:57
دلم میخواست شبی که میرفتی ...
اتفاقِ سادهای میافتاد ...
راه را گم میکردی ...
فاختهای کوکو میکرد ...
و کلیدی زنگار گرفته ...
از آشیانهی خالیِ دُرناها ...
به زمین میافتاد ...
باران میگرفت ...
بیدار میشدم ...
بیدارت میکردم ...
و ادامهی این خواب را ...
تو تعریف میکردی ...
معجزهی پاییزی ......برچسب : نویسنده : akharinvasiat بازدید : 336 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 11:57
چه فرقی میکند ...
کجای این دنیا ایستاده باشی ...
عاشق که باشی ...
دوری فاصله نمیآورد ...
برعکس دلتنگتر میشوی ...
مثل من که هربار ...
دلتنگتر از همیشه ...
خاطراتمان را مرور میکنم ...
چشمهای تو آنقدر ...
در شعرهای من میدرخشند ...
که میترسم آخر روزی ...
این نوشتهها کار دستمان دهند ...
و تمام شهر عاشقت شوند ...
معجزهی پاییزی ......برچسب : نویسنده : akharinvasiat بازدید : 372 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 11:57
پاییز که میشود ...
باید همهی برگهای زرد را ...
از کف پیادهروهای شهر جمع کنم ...
معلوم نیست کدام بختبرگشتهای ...
پشت سرت قدم میزند و ...
صدای خشخش برگهایی که دم صبح ...
با باران کمی خیس شدهاند ...
دیوانهاش میکند ...
معجزهی پاییزی ......برچسب : نویسنده : akharinvasiat بازدید : 326 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 11:57
آنقدر بیصدا آمدم ...
که وقتی به خودت آمدی ...
هيچ صدايی جز من نبود ...
آنقدر ماهرانه ...
تمام تو را دزديدم ...
که خدا هم به شوق آمد ...
آنقدر عاشقانه ...
نگاهت خواهم داشت ...
که دنيا ...
در احکام سرقت ...
تجديد نظر کند ...
معجزهی پاییزی ......برچسب : نویسنده : akharinvasiat بازدید : 365 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 11:57
برچسب : نویسنده : akharinvasiat بازدید : 376 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 11:57
غزل غزل نگاه تو ...
امان امان سکوت تو ...
نبودنت نحسی من ...
بهانه ی لبخند من ...
نجوای عاشقی ب تن ...
لعل لبت مستی من ...
باتو هویدا میشوم ...
عاشق و حیران میشوم ...
سودای با تو بودنو ...
با عشق ب جانم میخرم ...
مدهوش تن رویایی ات ...
رقص کنان همی شوم ...
چنگ بزن بر تن من ...
بی محوا درمان شوم ...
معجزهی پاییزی ......برچسب : نویسنده : akharinvasiat بازدید : 323 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 11:57